به صليب صدا مصلوبم اي دوست
تو گمان مبري مغلوبم اي دوست
شرف نفس من اگه شد قفس من
به سكوت تن ندادم،حالا مي رم بي كفن
وقتي گفتن يه گناه بود،مثل ديدن يا شنيدن
معني آوازم اين بود:ته بن بست داد كشيدن
وقتي حتي توي خلوت فكرآزادي قفس بود
گفتني ها رو مي گفتيم اگه فرصت يه نفس بود
به گناه صدا با جرم گفتن
اگه روي صليب ويرون شدم من
شرف نفس من اگه شد قفس من
به سكوت تن ندادم،حالا مي رم بي كفن
تو شب هاي سكوت فرياد من بود:ته جنگل خواب بيداري رود
از غروب هراس تا صبح موعود،تيغ خشم خليل بر قلب نمرود
در عذاب خستگي گم،حسرت من بوي گندم
بر دلم داغ شقايق،از عذاب تلخ مردم
از كسي كه مثل بختك تو شب هام انداخته سايه
يه سوال ساده كردم نفرت من شد گلايه
شاعر: اردلان سرفراز